skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

پرونده‌ای در زمینه بلاک‌چین

ایمان به افسانه شفافیت و امنیت

مینا پاکدل تحریریه

۱ اردیبهشت ۱۳۹۷

زمان مطالعه : ۱ دقیقه

شماره ۵۶

تاریخ به‌روزرسانی: ۵ آبان ۱۳۹۸

شاید ساتوشی ناکاموتو که اسم واقعی‌اش را نمی‌دانیم هنگامی که بیت‌کوین را در سال 2009 پیاده‌سازی کرد خودش هم نمی‌دانست سنگ ‌بنای چه فناوری همه‌گیری را پایه‌گذاری می‌کند. در شماره دوازدهم پیوست جهان در مورد بیت‌کوین به تفصیل گفتیم، اما در این سه چهار سالی که از آن شماره تاکنون گذشته است سیر روند روبه‌رشد بلاک‌چین (blockchain) به عنوان یک فناوری آن‌قدر پرشتاب بوده است که پرداختن به آن پرونده اختصاصی دیگری را طلب می‌کند. بلاک‌چین یا زنجیره بلوکی یک پایگاه داده‌ غیرمتمرکز است که سوابق تراکنش‌های دیجیتالی را در خود نگه می‌دارد و کلیه فعالیت‌های درون بلاک خود را به صورت کاملاً امن و شفاف حفاظت می‌کند. این فناوری در حوزه‌های مختلف و گسترده‌ای مثل حمل و نقل، رای‌گیری، قراردادها، خدمات مالی و بیمه، اینترنت اشیا و غیره کاربرد دارد و روزبه‌روز به موارد استفاده آن اضافه می‌شود. آیا همان‌طور که برخی طرفداران و تحلیلگران می‌گویند بلاک‌چین جهان آینده را تسخیر خواهد کرد و باعث ایجاد شفافیت، صرف هزینه کمتر و امنیت بیشتر خواهد شد یا، برعکس، مثل مهمانی است که کارت دعوت ندارد و دیر یا زود از مهمانی بیرون رانده خواهد شد؟ مینا پاکدل

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۵۶ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۵۶ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/15z
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو