skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

اینترنت، آتش پرومته یا جعبه پاندورا

مینا پاکدل تحریریه

۷ خرداد ۱۳۹۴

زمان مطالعه : ۶ دقیقه

شماره ۲۳

تاریخ به‌روزرسانی: ۲ آبان ۱۳۹۸

1 بر اساس اساطیر یونانی، پرومته آتش را از خدایان المپیوس می‌دزدد. زئوس وقتی شعله آتش را در زمین می‌بیند، خشمگین می‌شود و علاوه بر مجازات پرومته، پاندورا را با جعبه‌ای در دستش به زمین می‌فرستد. پاندورا به زمین می‌آید و از آنجا که نمی‌تواند جلو کنجکاوی خود را بگیرد، در جعبه را باز می‌کند و ناگهان همه بلایا و رنج‌ها و دردها که در جعبه بودند، روی زمین پخش می‌شود. عمل پرومتئوس دزدی بود اما نتیجه این دزدی، در سیر پیشرفت انسان غیر‌قابل‌انکار است؛ هزینه‌اش هم وجود رنج است و ملالت. خلاصه کلام اینکه «چیزی می‌دهی و چیزی می‌گیری»؛ یک‌جور نظام بده‌بستانی. ظاهراً برای هر پیشرفتی باید هزینه‌ای پرداخت. نوآوری‌ها و پیشرفت‌هایی هم که با استفاده از تکنولوژی داشته‌ایم، هزینه‌هایی دارند. تکنولوژی زنجیری از دردسرها و زیان‌ها را به همراه سود، کارایی و فایده به دنیای ما آورده است. امروزه تعاملات در فضای مجازی افزایش می‌یابند و با افزایش این‌گونه ارتباطات، دغدغه‌ها و نگرانی‌های اخلاقی نیز افزایش مي‌یابند و گاه این دغدغه‌ها تبدیل به هراس می‌شوند. زنجیره‌ای به‌هم‌پیوسته از این دغدغه‌ها که با گذشت هر لحظه، طویل‌تر می‌شود؛ از محتوای هرزه‌نگاری که ممکن است در دسترس بچه‌ها قرار گیرد گرفته تا هک شدن سیستم شخصی، از دست رفتن اطلاعات فردی، کلاهبرداری و غیره. آیا می‌توان تعادلی میان این تضادها ایجاد کرد؟ آیا واقعاً می‌توان انتظار داشت جامعه نگرشی اخلاق‌مدار نسبت به تکنولوژی داشته باشد یا نه، تکنولوژی امری خنثی است؟ آیا انتخاب‌هایی که پیش‌ رو داریم می‌توانند در انسانی کردن تکنولوژی به ما کمک کنند؟ این انتخاب‌ها، انتخاب‌هایی هستند که در طولانی‌مدت بر زندگی شخصی و اجتماعی ما تاثیرگذار خواهند بود. آیا باید ناگزیر مثل «فرانکنشتاین»* پا به فرار گذاشت؟ آن هم بعد از اینکه انسان تا اینجا جلو آمده است؟ 2 در مبحث رسانه‌ها و اخلاق در کل از سه اصل صحبت می‌شود که وجودشان ضروری است؛ کرامت...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۲۳ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۲۳ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/2ww
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    یک دیدگاه

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو