skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

پرونده‌ای درباره فرهنگ طرد؛ این نمایش عمومی

مینا پاکدل تحریریه

۴ شهریور ۱۴۰۲

زمان مطالعه : ۲ دقیقه

شماره ۱۱۵

پرونده‌ای درباره فرهنگ طرد
۱۹۴۰ میلادی. جنگ جهانی دوم. ایتالیاست که وارد جنگ می‌شود. نینو اسکوردیا از کسانی است به جنگ می‌رود و حالا همسرش مالنا باید در این شهر کوچک کاتولیک‌مذهب واقع در سیسیل تنها به زندگی‌اش ادامه دهد. درست در همین نقطه فیلم است که برخوردها عوض می‌شود؛ نگاه‌های خیره، پچ‌پچ‌ها، سوت‌ها و کم‌کم در ادامه پیش رفتن ماجرا تا جایی که وضعیت زندگی مالنا نفس تماشاچی را می‌برد: از تحریم شدن و طرد تا گرسنه ماندن و تجربه تجاوز. فرهنگ طرد شاید بشود گفت همچو چیزی است. پچ‌پچ‌ها زمزمه باقی نمی‌مانند، در ادامه به وسوسه‌ای جمعی تبدیل می‌شوند تا از ابزار شرمانیدن علیه فرد یا گروه مورد نظر استفاده شود. استفاده از این عبارت در سطح ملی و بین‌المللی با اینترنت ممکن شد. اینترنت کمک کرد که خود عبارت کنسل کالچر بر سر زبان‌ها بیفتد، بی‌آنکه خیلی‌هایمان بدانیم اصلاً ریشه در فرهنگ و تاریخ کدام قوم دارد. داستان مالنای فیلم تورناتوره را تعریف کردم تا بگویم اول اینکه ماجرای مالنا فقط یک روی سکه است و دوم اینکه فرهنگ طرد (Cancel Culture) قصه امروز پلتفرم‌های دیجیتالی و منحصر به عصر ما نیست؛ قدمتش خیلی بیشتر از این حرف‌هاست؛ از زمانی که «شرم» و «گناه» در چارچوب ذهن آدم تعریف شدند، «طرد کردن» هم معنا گرفت؛ چه در قالب شرمسار کردن فرد در ملاء عام به هر شکلی یا گاه در قالب مجازات‌هایی مثل تبعید و نفی بلد. در این پرونده روایت‌ رانده‌شدگان و طردکنندگان را بازگو و نقش فناوری را بررسی کرده‌ایم که چگونه گستره شرمانیدن و حذف گروهی را وسعتی باورنکردنی در مقیاس جهانی بخشیده و کسب‌وکارهای همه صنایع از جمله خود صنعت فناوری را تحت ‌تاثیر قرار داده است. در ادامه کوشش کرده‌ایم نظرات منتقدان مختلف را در این زمینه پوشش دهیم و دیدگاه‌های مختلف و متضاد را درباره فرهنگ طرد بازتاب داده‌ایم. چه آنها که معتقدند شبکه‌های اجتماعی...

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۱۱۵ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۱۱۵ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/fsc
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو